کد مطلب:304466 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:190

داستان غم انگیز تاریخ
چه كینه ای با علی(ع) داشتند كه او را این چنین وانهاده، تنها گذاشتند؟ آیا او را شایسته مسند خلافت نمی دانستند؟ كسی را كه، بنابه اعتراف خلیفه دوّم، پیامبر او را شایسته این مقام می دانسته است. [1] كسی كه بارها درباره اش فرمود:

اِنَّ هذا اَخِی وَ وَصیّی و خَلِیفَتی فِیكُمْ فاسْمَعُوا لَهُ وَ اطِیعُوا. بی گمان این شخص (علی(ع)) برادر و وصی و جانشین من در بین شما است. پس حرفش را گوش دهید و او را اطاعت كنید.

آیا در میان صحابه پیامبر بهتر از علی(ع) را سراغ داشتند؟! مردی كه با جاهلیت و سنّت های آن هیچ گونه پیوندی نداشت، نسلی بود كه با اسلام آغاز شده بود، و پیش از آن بر فطرت توحید دیده به جهان گشوده بود. دستِ پر مهر «تقدیر» و «فقر» او را ازخانواده خویش به خانه محمد برده بود تا در دامن پر مهر و شفقت او ببالد و در مدرسه ای كه محمد(ص) آموزگارِ آن است و قرآن كتاب، شخصیت بی بدیل او شكل گیرد. مردی كه خداوندِ شمشیر، سخن و سیاست بود، احساسی به رقّت یك عارف و اندیشه اش به استحكام یك حكیم، كه بالاتر از این ها. در تقوی و عدالت چنان شدید بود كه او را در جمع یاران محمد(ص) تحمل ناپذیر ساخته بود. آشنایی دقیق و شاملش با قرآن؛ قولی است كه جملگی برآنند. او حقیقت قرآن و قرآن گویا بود؛ شرایط خاص زندگی اش؛ زندگی اجتماعی و سیاسی اش و پیوند او با پیامبر به ویژه سرشت پاك و اندیشه تابناك بی خطایش، همه عواملی بودند كه او را با حقیقت اسلام یكی كرده بود. در طول بیست و سه سالی كه محمد(ص) نهضت خویش را در دو صحنه روح و جامعه آغاز كرده بود، علی همواره می درخشید، همواره در آغوش خطرها بود و حتّا یك بار نلغزید و كمترین ضعف و سستی از خود نشان نداد. همچنان كه فاطمه(س) در جمع مسلمانان در «مسجد النبی» درباره فداكاریهای او فرمود: هر گاه كه آنها (دشمنان اسلام) آتش جنگ را افروختند، اراده بی برگشت خدا آن را خاموش ساخت؛ یا هر گاه كه ستاره وسوسه شیطان صفتان، ظاهر می گردید و فتنه عظیمی بر پا می كردند و آتش فتنه، دهان می گشود و توطئه ای از سوی دشمنان صورت می گرفت و یا اژدهایی از مشركان دهان می گشود و آتش فتنه ای به پا می گشت، برادرش علی را در كامِ آنان می انداخت و او از نبرد با آنان باز نمی گذشت، تاآنكه بر سر و مغز آنان می نواخت و كارشان را با دَمِ شمشیر می ساخت. و او (علی) این همه رنج و مشقّت را برای خدا می كشید و برای انجام دادنِ فرمان خداوند بود، كه سخت می كوشید. او وابسته ترین و نزدیك ترین كس به رسول خدا بود و سیّد و بزرگ و سالارِ دوستان خداوند، كه با همه آنان كه با پیامبر(ص) به جنگ برخاسته بودند، در پیكار بود و در جهت سربلندی و بالندگی اسلام، صمیمانه و سختكوشانه و تلاشگرانه، دامن همت بر كمر نهاده، از سرزنش هیچ ملامتگری نمی هراسید. با این همه، شما (خلیفه اول و دستیارانش) در زندگی راحت و در بسترِ امن و آسایش و در نهایتِ خوشگذرانی وآرامش، غنوده بودید و در انتظار رویدادی ناگوار برای ما (كشته شدن علی)، بودید. مردمانی بودید كه در شرایط بحرانی، عقب نشینی كرده، از عرصه جنگ فرار می كردید. [2] آری، آن چه در وجود علی(ع) سخت ارجمند می نمود، روح چند بعدی او بود؛ روحی كه در همه ابعاد گوناگون و حتّا ناهمانند، قهرمان است. قهرمان اندیشیدن و جنگیدن و عشق ورزیدن، مرد محراب و مردم، مرد تنهایی و سیاست، دشمن خطرناك همه پستیها و فرو مایگی هایی كه انسانیت همواره از آن رنج می بَرَد، تجسم همه آرزوهایی كه انسانیّت همواره در ذهن و دل خود می پرورد. امّا دریغا كه با این همه ارجمندیهای روحی، این چنین تا كجا تنهاست، غریب و ناشناخته!! آری! «این داستان غم انگیز تاریخ است، و سرگذشت علی و یارانش غم انگیزترین آن. چه، هرگز فاصله مردی با جامعه اش تا این همه نبوده است. [3] به راستی، چرا باید علی(ع) با این همه تعالی ها و شایستگی ها، در میان قوم خود، این چنین مورد خشم و كینه عاشقانِ سلطنت و زمامدارانِ سرمستِ باده قدرت قرار گیرد، و همچنان كه خود فرمود: ازحقِّ قانونی و شرعی خود همواره باز داشته شود؛:

فَوَاللَّهِ مازِلْتُ مَدْفُوعاً عَنْ حَقِّی، مُسْتَأثِراً عَلَّیَ، مُنْذُ قَبَضَ اللَّهُ نَبِیَّهُ(ص) حتَّی یَوْمِ النَّاسِ هذا. [4] به خدا سوگند، ازآن زمان كه فرستاده خدا(ص) رخت به سرای دیگر برده است تا به امروز، مرا از حقّم بازداشته و دیگری را بر من برتری داده و برگزیده اند.

این پرسش است كه فاطمه(س) خود، با شگفتی مطرح كرده و بدان پاسخ داده است: به خدا سوگند، كینه شان از سوزش تیغ باطل برانداز او، و بی باكی اش ازمرگ، و صلابت و سرسختی اش در سركوبیِ دشمن، و خشم آوردنش در راه خدا بود؟! آری، گناه علی! این بود كه، هم، خوب بندگی می كرد و هم، خوب در راه خدا می جنگید، هم، به دل خویش عشق می ورزید و در برابر خداوند، كه زیبایی و خیر و عظمت مطلق است، به خشوع نماز می گزارد و نیاز می برد و در خلوت درد و تنهایی عاشقانه می نالید و در بیكرانگی ابدیت سیر می كرد و هم، جَور اشرافیت، جهل تقدسی، خیاتِ نفاق را، به خون می كشید. و هم، از سنگلاخهای سخت و سوزان صحرا، با دست های خویش، برای محرومان مدینه نان می برد و آب بر می آورد. این ها و بیش از این ها، گناهانِ علی(ع) بود، كه از نظر یاران سقیفه، و همینطور اعضای شورای خلیفه، یعنی عبدالرحمن بن عوف و همپالگی هایش غیر قابل گذشت می نمود!!


[1] شرح نهج البلاغه، ج 3، ص 115 و 114.

[2] رخساره خورشيد، ص 383.

[3] محمد خاتم پيامبران، ج 1، ص 352.

[4] نهج البلاغه، خطبه 6.